پاییزی دیگر از راه رسیده بدون آنکه بهار یا تابستان قبل از آن مهلت خودنمایی داشته باشد. روزها بدون هیچ بهرهای از زیبایی یا آرامش شتابان درگذرند. لحظات بیرنگ در زنجیر افسردگی و آشفتگی گرفتار آمده و بیدرنگ ساییده و فرسوده میشوند. امید گیج در چرخشی بیمعنی در عمق ناکامی فرو رفته. بنبستی بیپایان صلح را در محاصرهای ابدی به یغما گرفته. انسانها خموشند و جز غرش دیوانهوار باران، نعرهی آدمکهای انساننما و پرخاش احمقها هیچ نوایی نیست.
Autumn has cropped up without the spring or summer having a chance to arrive. Days pass quickly without any glimpse of beauty or calmness. Colorless moments chained by depression are wearing out instantly. Hope has sunk into the depths of despair and peace is standing alone in a battleship waving a white flag in a senseless twist. Except the mad roar of the rain, the screams of the inhumane figures and the shouting of fools, the world is silent.
Comments